در وصف بی عدالتی

روزی که وارد ترکیه شدم، دیدم که زندگی بدون اسناد و مدارک در این کشور خیلی دشوار است. وقتی مریض شوی، بدون کیملیک (تذکره) بیمارستان تحویل نمی‌گیرد. سیمکارت گرفته نمی‌توانی. از فاصله‌های دور پولیس را که ببینی، کوچه عوض می‌کنی که مبادا بگیرد و دیپورت کند. شاید در هیچ کشوری، به اندازه‌ی ترکیه کارش سخت و ساعت کاری‌اش زیاد نباشد.دیدم هر روز زندگی در ترکیه برای ما که غیر قانونی آمده‌ایم، دشوار شده می‌رود و آینده‌ی خوب در پیشرو نداریم.خوب، با آن‌که خودم بدهکار بودم، خواستم از راه قاچاق و بدون راه‌بلد و قاچاق‌بر، راهی اروپا شوم. پنج نفر شدیم و از کسانی‌که جلوتر از ما رفته بودند، نقشه‌ی راه اروپا را گرفتیم. چند روز بالای نقشه کار کردیم و بالاخره بعد از خرید وسایل و لوازم راه، روانه‌ی یونان شدیم. تصمیم بر این بود تا کشور مورد نظر باید پیاده می‌رفتیم.از دریاچه‌ی مریچ که بین کشور ترکیه و یونان قرار دارد رد شدیم. یک شب پیاده‌روی کردیم و متاسفانه در بین جنگلات یونان به کمین پولیس افتادیم.مرزبانان یونان بعد از دستگیری، گوشی و همه‌ی وسایل مان را گرفتند و ما را طرف ترکیه فرستادند. با دنیای از مشکلات، دوباره به استانبول رسیدیم.خوب، تصمیم گرفتم چند مدتی کار کنم و دوباره به سوی اروپا کمر سفر ببندم. سه روز کار کردم. روز چهارم که تعطیلی بود، با دوستان بازار رفتیم تا به اتاق خرید کنیم.رفتیم بازار و چیزهای خریدیم. به بچه‌ها گفتم من نزد لوازم می‌باشم و شما بروید خرید را تکمیل کنید. سه نفر ما ایستاد شدیم و دو نفر رفتند تا آنچه را که نه‌خریده‌اند، بگیرند.ما سه نفر روی جاده بودیم. من رفتم گوشه‌ی نشستم و خود را به گوشی مصروف کردم. چسپیده به بازار، جاده بود و آن‌جا خیلی هم شلوغ بود. دو رفیقم روی جاده بودند. در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب

     گمان می‌کنم دوازده ساله بودم که به فوتبال روی آوردم. آن وقت در خانواده تنها کسی بودم که این بازی را دوست داشتم. پدرم اصلاً رضایت نداشت و مخالفت می‌کرد. احتمالاً پدرم فکر می‌کرد هر آن‌که فوتبال می‌کند بیکاره است و از بیکاری به فوتبال روی می‌آورد- از همین‌رو وقتی مرا در حالت تمرین فوتبال می‌دید حتماً ممانعت می‌کرد. در مواردی، پدرم بخاطر سبک شدن از رنج و درد روزگار، بازی‌گوشی‌های کودکانه‌ام را بهانه‌ی بیکاره‌گی‌ام تلقی می‌کرد و مرا حتا کُتک می‌زد. من، شب‌ها با شنیدن حرف‌های پدرم از بازی و تماشای فوتبال پشیمان می‌شدم و فردایش بعد از ختم مکتب دوباره پای بازی و تماشای فوتبال می‌نشستم و باز شام که خانه می‌آمدم، پدرم اذیت می‌کرد. چند روز از ترس پدرم نه فوتبال می‌کردم و نه این بازی را تماشا- همین‌که از مکتب رخصت می‌شدم، زود خانه می‌آمدم و باز چندی بعد همان آش بود و همان کاسه. خلاصه با چنین حالت یک الی دو سال ادامه دادم. از این‌که دل‌بسته و وابسته‌ی فوتبال شده بودم؛ لت و کوب‌های پدرم را نا دیده می‌گرفتم و فوتبال می‌کردم. از لوازم فوتبال هیچ چیز را نداشتم. با بوتل‌های نوشابه و هر آنچه‌که شبیه توپ بود، تمرین فوتبال می‌کردم- گاهی هم با بچه‌های همسایه که توپ داشتند، فوتبال می‌کردیم.هیچ که نمی‌شد، چپلک‌های گازی‌ام را کلوله می‌کردم و برادر کوچکتر از خودم را به زور وادار می‌کردم که همرایم فوتبال کند. خوب چگونه و اولین بار به کدام تیم توپ زدم؟ بلی، فکر کنم صنف ده مکتب بودم و طبق معمول بعد از رخصتی مکتب، تا آمدن اعضای تیم سرحد در چمن مکتب فوتبال می‌کردم. روزی از روزها، بعد از این‌که فوتبال را تمام کردم و می‌خواستم تمرین اعضای تیم سرحد را تماشا کنم که در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب

گهی می‌خندم و گهی دل‌تنگم
میان این دو، عمری‌ست در جنگم

گهی می‌شود نرم‌تر از آب هستم و
گهی نیز سنگ‌تر از هرچه سنگم...

 گهی زشت و بد و بدخوی و بدکردار
گهی آرام و ساکت، گهی قند و قشنگم

گهی سبز می‌شوم و گهی شگوفان... 
گهی خار و خزان و پژمرده‌رنگم
... 
گهی مستم، گهی پست و تُهی دست
گهی هیچ‌ یک، گهی گنگس و گرنگم

نورالدین محمدی

در وصف بی عدالتی...

جان من و جهان من، روح من و روان منتمام این و آنِ من؛ فقط وطن، فقط وطندورم ز آغوش تو، از آب خوش‌خروش تومی‌گویم این به گوش تو، بی تو مرا نیست کفننیست نفس بدون تو، دیوانه و مجنون تودر رشته‌هایم خون تو، جاری بوده درین بدنربوده آبروی تو، گرفته گلِ روی تو...مشتی آدم‌خوی تو، ازین چمن، ازین چمندلتنگ دشت و کوی تو، دلتنگ ماهِ روی تونمانَد روم سوی تو، بختِ «سیه‌فام» و لجنمحمدی در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب

از جفای آن پری گک، خون ز چشم نور ریختباده‌ی عشق را گرفت در ساغر منصور ریختخنجر غم را فرو کرد در سینه‌ی این بی نواتوته‌ی گوشت را گرفت در لانه‌ی زنبور ریختتیر فراقش رها کرد سویِ دانشگاه مهرواژه‌ی عشق از کتاب دوستی مستور ریختخواستم صیدش کنم من در گلستان در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب

از تساوی و آزادی زیاد هست سخن‌در قید شعارها، سالهاست اسارت دارمبیهوده به دستان من زولانه نبندیدکه به تابو شکستن، من مهارت دارماز فرض و واجب و مستحبات دیگر...به خود بگوئید، من که طهارت دارممژدهء بهشت د در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب

جهان در حبس کرونا:بیماری کوید۱۹، یا بیماری کرونا با سرکشیدن از ووهان کشور چین تا اکنون جان هزاران تن را در جهان گرفته است.تعدادی از کشورهای جهان برای جلوگیری از شیوع بیشتر ویروس کرونا حالت اضطرار اعلا در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب

وقتی فرزندان این مرز و بوم به خاک و خون یکسان می‌شوند، گوشی برای شنیدن صداهای در گلو خفته وارثین قربانیان پیدا نمی‌شود. انواع جنایت‌های ضد بشری در گوشه و کنار این خرابکده (افغانستان) بیداد می‌کند، چشم در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب

    بازی درخشان تام هنکس هیچگاه درcast away  “دورافتاده” فراموش نخواهد شد، فیلمی آرام و جذاب به کارگردانی Robert Zemeckis که در سال ۲۰۰۰ به پرده ی سینما ها رفت و تام هنکس برای عملکرد درخشانش در این فی در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب

نئورئالیسم ایتالیا جنبشی سینمایی بود که پس از پایانجنگ جهانی دوم در ایتالیا پدید آمد تا میانهٔ دههٔ پنجاه تداوم داشت. فیلمسازان پیشروی جنبش " نئورئالیسم " ایتالیا، سعی درنزدیک شدن هر چه بیشتر به " واق در وصف بی عدالتی...ادامه مطلب